Sunday, February 22, 2009

La Maison en Petits Cubes-فیلم انیمیشن که امشب جایزه اسکار برد

قسمت اول

به کارگردانی کونیو کاتو

برندگان اسکار مشخص شدندفیلم میلیونر زاغه نشین جوایز این دوره اسکار را درو کرد،


برندگان اسکار مشخص شدندفیلم میلیونر زاغه نشین جوایز این دوره اسکار را درو کرد، این فیلم موفق شد جایزه بهترین فیلم، کارگردانی، موسیقی، ترانه، فیلمبرداری، میکس، تدوین و فیلمنامه را از آن خود سازد

دقایقی قبل (بامداد دوشنبه) برندگان هشتاد و یکمین دوره جایزه اسکار در مراسم باشکوهی در سالن تئاتر کداک در لس آنجلس اعلام شد.
برندگان اسکار سال به عنوان مهمترین رویداد جهانی فیلم به شرح زیر می باشد:
اسکار بهترین فیلم: میلیونر زاغه نشین به کارگردانی دنی بویل
اسکار بهترین کارگردانی: دنی بویل کارگردان فیلم میلیونر زاغه نشین
اسکار بهترین فیلمنامه اوریجینال: فیلمنامه میلک، نوشته داستین لانس بلک
اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی: فیلمنامه میلیونر زاغه نشین، فیلمنامه نویس: سایمن بوفوی
اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد: شان پن، فیلم میلک
اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن: کیت وینسلت
اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد: بازیگر فقید هیث لجر، فیلم شوالیه تاریکی
اسکار بهترین بازیکن مکمل زن: پنه لوپه کروز برای ایفای نقش در فیلم ویکی کریستینا بارسلونا
اسکار بهترین فیلم خارجی: فیلم خروجی به کارگردانی یوشیرو تاکیتا از ژاپن
بهترین کارگردانی هنری: فیلم سرگذشت عجیب بنجامین باتن، دونالد گراهام بورت
اسکار بهترین فیلم انیمیشن: فیلم وال – ای به کارگردانی اندریو استنتون
اسکار بهترین طراحی لباس:The Duchess، طراح لباس: مایکل اوکانر
اسکار بهترین فیلم کوتاه انیمیشن: La Maison en Petits Cubes ، به کارگردانی کونیو کاتو
اسکار بهترین گریم: برای فیلم سرگذشت عجیب بنجامین باتن، گرک کانوم
اسکار بهترین فیلمبرداری: فیلم میلیونر زاغه نشین، آنتونی دد مانتل
اسکار بهترین جلوه های ویژه: سرگذشت عجیب بنجامین باتن، اریک باربا، استیو پریگ، بورت دالتون و کرگ بارون
اسکار بهترین صدابرداری: شوالیه تاریکی، ریچارد کینگ
اسکار بهترین میکس صدا: میلیونر زاغه نشین، یان تاپ، ریچارد پرایک و رسول پوکوتی
اسکار بهترین تدوین: میلیونر زاغه نشین، کریس دیکنز
اسکار بهترین موسیقی فیلم: میلیونر زاغه نشین، ای، آ، رحمان
اسکار بهترین ترانه فیلم: میلیونر زاغه نشین، ای. آ رحمان و گلزار
اسکار بهترین فیلم کوتاه: شهر بازی، جان آلکساندر فریدانک
اسکار بهترین فیلم مستند: به کارگردانی مشترک جیمز مارش و سیمون چین
اسکار بهترین فیلم مستند کوتاه: Smile Pinki کارگردانی مگان میلان
در فهرست کاندیداهای کسب جایزه اسکار، فیلم «سرگذشت عجیب بنجامین باتن» در 13 بخش نامزد دریافت اسکار شده بود. فیلم میلیونر زاغه نشین نیز در ده بخش نامزد دریافت جوایز اسکار شده بود.
فیلم میلیونر زاغه نشین موفق شد هشت جایزه این دوره اسکار را به خود اختصاص دهد.

محمد شمس لنگرودی با استناد به شاملو کار کردن در کشورهایی چون ایران را تونل زدن در کوه ناممکن‌ها توصیف می‌کند

شمس لنگرودی و «تونل زدن در کوه ناممکن‌ها»

محمد شمس لنگرودی با استناد به شاملو کار کردن در کشورهایی چون ایران را تونل زدن در کوه ناممکن‌ها توصیف می‌کند
۱۳۸۷/۱۲/۰۴
مهرداد سپهری
radiofarda
جنگ فرهنگی رادیو فردا را می‌توانید جمعه‌ها در مجله شامگاهی پس از ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن روز شنبه در مجله نیمه شب و مجله نیم روزی بشنویدشمس لنگرودی، شاعر و در عین حال پژوهشگر سرشناس شعر معاصر ایران است که تاکنون علاوه بر ۹ مجموعه شعر و یک رمان، چهار کتاب پژوهشی نیز درباره شعر ایران منتشر کرده است؛ تاریخ تحلیلی شعر نو در چهار جلد از جمله این آثار است.شمس لنگرودی، شعرش را از دهه پنجاه آغاز کرد اما پیشنهادهای شعری او در دهه ۶۰ خورشیدی، در عبور شعر معاصر ایران از فضای به تکرار رسیده شعر «پیش از انقلاب» به لحن و زبانی تازه‌تر، بسیار مؤثر بود.زبان و فضای تازه‌ای که رد آن را در شعر شاعران دهه‌های هفتاد و هشتاد خورشیدی می‌توان به وضوح دید.مشخصه شعر لنگرودی، ‌ظرافت در تصاویر شاعرانه و طنز هوشمندانه‌ای است که بویژه در چند اثر اخیر او به چشم می‌آید.به اعتقاد او، ‌فضاهای فاخر شعر پیش از انقلاب، به کار زندگی امروزین ما که دیگر از فرط غیر قابل درک بودن، به طنز پهلو می‌زند، نمی‌آید.آخرین مجموعه شعر او به نام « ملاح خیابان‌ها» در پاییز گذشته منتشر شد.شمس لنگرودی در حال حاضر در سفری کوتاه به دعوت «خانه فرهنگ ایران» در شهر سیدنی استرالیا به سر می‌برد. جمشید عدیلی خبرنگار رادیو فردا در سیدنی با شمس لنگرودی، درباره مختصات شعر معاصر ایران در سه دهه گذشته، گفت‌وگو کرده است که در جنگ فرهنگی این هفته ارائه شده است.رادیو فردا: شما در چهار جلد کتاب ارزشمند تاریخ تحلیلی شعر نو که شعر را از سال ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی قرار داده‌اید. هم اکنون ۳۰ سال از انقلاب ۵۷ می‌گذرد. اگر شعر نو بعد از سال‌های ۵۷ در مقایسه با سال‌های گذشته دچار تغییراتی شده است این شعر الان در چه موقعیتی است؟شمس لنگرودی: مختصرش این است که بعد از سال ۵۷ به علت اتفاقات غیرمنتظره‌ای که پیش آمد شعر دچار یک تلاطم شد در نتیجه در پی یک هویت‌یابی مجدد بود . [اتفاقات] سال ۵۷ باعث شد یک اضطراب و اختلالی در امر هویت ملی ایجاد شود. همه از خودشان می‌پرسیدند چه شد که این اتفاقات افتاد؟ ما کجا بودیم ؟ چه عواملی مسبب این رویکردها شد؟این سؤال در همه عرصه‌های زندگی سر در آورد و خودش را نشان داد و شعر هم ازجمله این عرصه‌ها بود . شعر هم مثل سایر حوزه‌ها در سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی دچار بحران بود.الان مدتی است که شعر به یک نوع خودیابی رسیده است. یعنی اینکه پس از سال‌ها که شاعران نمی‌دانستند چه کنند الان دست کم برایشان روشن شده است باید درباره چه حرف بزنند و شعر دارد می‌رود که ساده‌تر و شعرتر از گذشته بشود و به خصلت‌های شعر نزدیک‌تر بشود؛ یک زیباشناسی نوین در حال تکوین است آیا در افت و خیزهای شعرهای گذشته، این زمان را باید جزو دوران سکون بدانیم؟سکونی هم اگر بوده به اعتقاد من در سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی بوده است و سال‌های ۷۰ در واقع عکس‌العملی عصیانگرانه در مقابل آن سکون بود.الان دیگر سکون به آن معنا وجود ندارد. آن عصیانی که در سال‌های دهه ۶۰ خورشیدی علیه هر نوع زیباشناسی پیش از خود ایجاد شده بود (زیباشناسی‌های نیمایی، شاملویی، موج نویی و ...) و در مقابل همه اینها نوعی اعتراض وجود داشتَ، الان دارد به آرامش منتهی می‌شود.دیگر نمی‌شود گفت که شعر ساکن است. یک حرکت نوین پنهانی وجود دارد که دقیقاً معلوم نیست کی خود را نشان می‌دهد؟چهره‌های شناخته شده‌ای مثل فروغ، شاملو یا سپهری محصول سال‌های پیش از خودشان بودند؛ یعنی شاعرانی که در دهه ۳۰ سرشناس شدند، سال‌های قبل از دهه سی و چهل شمسی زمینه‌هایی را ایجاد کرده بود که اینها بدرخشند.
محمد شمس لنگرودی، شاعرسال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ هم عین سال‌های دهه ۱۰ و ۲۰ خورشیدی است؛ یعنی مجموعه زیرساخت‌های شعر در حال تکوین است و قرار است چهره‌هایی از این میان پیدا شود.شاملو نخستین کتابش را در سال ۱۳۲۶ منتشر کرد. بیشتر این شاعران کسانی بودند که کارشان را در دهه ۲۰ آغاز کرده بودند و اواسط دهه ۴۰ بود که به تثبیت رسیدند.بعد از سال ۵۷ هم ، ‌زیباشناسی قبلی که آن همه رویش زحمت کشیده شده بود (مثل زبان شاملویی و موج نو و...) در شرایط جدید دیگر کارکردی نداشت. در واقع شعر سیاسی دیگر کارکردی نداشت. باید فضای تازه‌ای پیدا می‌شد. خود شاملو هم متوجه این اتقاقات و این تغییرات بود؛ وقتی از او پرسیدند که چرا در مورد این اتفاقات شعر نمی‌گویی؟ جواب هوشمندانه‌ای داده بود؛ او گفت: من چهل سال برای ساختن این زبان استعاری و نمادین کار کردم.در حالی که اقتضای زمان این بود که نماد و کنایه کنار گذاشته شود و صریح و بی‌پرده شعر گفته شود که البته لازمه این کار، بازیابی زبان جدیدی بود که خود نیازمند تلاشی بسیار بود.برای همین بود که اتفاقات بعدی در شعر افتاد. عده زیادی آمدند. از جمله خود من جزو شاعرانی هستم که به شاعران دهه شصت معروفند. من، سیدعلی صالحی، فرشته ساری، و مسعود احمدی از این گروهیم. ما بدون این که از کار همدیگر اطلاع داشته باشیم، متوجه شده بودیم که با زبان گذشته نمی‌شود مسائل امروز را بیان کرد.به همین خاطر بود که شما در شعر خودتان تغییر ایجاد کردید؟بله ، من خودم سخت تحت تاثیر شاملو بودم اما در عمل دیدم که این زبان دیگر کارکردی ندارد. فهمیدم که به سبب زندگی بسیار دشواری که در ایران وجود دارد و وضعیت تراژیکی که ما درگیر آن هستیم شعر باید زبانی ساده و طنزآلود داشته باشد با نوعی زیباشناسی سوررئالیسی – اگر چه پست مدرن را به دلایل زیادی نمی‌توانستم بپذیرم اما متوجه شدم که شعر باید عیناً بازتاب دهنده زندگی کمیک و تراژیک ما باشد . باید به نثر نزدیک شده و از فخامت آن کاسته شود.زندگی ما دیگر جدیت بردار نیست .به قول آن شاعر آلمانی که گفت «بچه‌ها شوخی شوخی به قورباغه سنگ می‌پرانند. قورباغه‌ها جدی جدی می‌میرند». ما هم شوخی شوخی سنگ می‌خوریم اما جدی جدی می‌میریم. خب بیان این مسایل، زبان دیگری می‌خواهد. زبانی که بتواند این وضعیت را نشان دهد. دیگر در پی سانتی‌مانتالیسم، رومانتیسیسم و یا «فخامت در زبان» رفتن، کارکردی ندارد.از جمله شاعرانی که در آن سال‌ها وشرایط می‌توانستیم نگاهی به او داشته باشیم فروغ بود. وقتی او می‌گفت «من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید» از نظر سادگی زبان کاملاً به زندگی نزدیک می‌شد. اما ما می بایست از زبان فروغ هم حتی دور می‌شدیم. آرمان‌های کلی‌گرایانه‌ای در شعر فروغ هست که الان، آنها هم وجود ندارند.مجموع این مسائلی که اشاره کردم، باعث شد که شعر معاصر ما عوض شود و این عوض شدن هم کار دشواری بود.توفانی بود که بسیاری را منحرف کرد. خیلی‌ها رفتند به سمت‌وسویی که خودشان هم در غبار ایجاد کرده گم شدند. تصورشان این بود که این کار نوعی سرکشی و یک نوع «ابر نهاد» در زندگی ماست.اما بعداً معلوم شد که هیچ کدام از اینها نبوده است. راه، به نظر من، همانی است که این پنج شش ساله پیدا شده است. شعری رو راست، ‌طنزآلود، به شدت نزدیک به زندگی و به ظاهر رئالیستی که زندگی خنده‌دار ما را نشان دهد.این شعر به تجربه چقدر مورد توجه قرار گرفته است؟به نظر می‌آید که مورد توجه قرار گرفته است. مدتها بود که کتاب‌های شعر فروشی نداشت. اما الان حدود شش سالی است که کتاب‌های جدید حتی به چاپ دهم هم می‌رسند و این نشان می‌دهد که این نوع شعر خواننده دارد.برای شاعر امروز غیر از مسائل شخصی و جستجوی زبانی که مورد پسند مردم باشد، چه مشکلات دیگری وجود دارد؟مشکل زیاد است. اولین مشکل نوع زندگی ماست. بحران‌های شدیدی مثل فحشا، بیکاری، ‌فقر و اعتیاد -که البته درهمه جای دنیا هست اما در کشور ما غلظتش بیشتر است- بر زندگی عادی تأثیر می‌گذارد.سخت گیری‌های بی‌موردی هم وجود دارد که کار را سخت‌تر می‌کند. در روزنامه می‌خواندم که دو نویسنده انگلیسی برای چاپ کتاب جدیدشان با هم دیگر رقابت می‌کردند که چه کسی کتاب بعدی‌اش بهتر خواهد شد. طبیعی است که این نوع رقابت سالم باعث شکوفایی هنر می‌شود. اما در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با مشکلات بی‌دلیلی که به وجود می‌آورد مانع انجام کار می‌شود.برای ما قدیمی‌ترها که کارمان روی غلطک افتاده است این قبیل سخت‌گیری‌ها شاید مهم نباشد. اما برای جوان‌ترها، بازدارنده است. جوان خسته می‌شود. اشکال سانسور این نیست که جلوی کتاب را می‌گیرد؛ اشکالش این است که جلوی خلاقیت را می‌گیرد.برای خودم هم روشن نیست که علت این سخت‌گیری‌ها چیست؟ مثلاً هزار یا دو هزارکتاب در مقابل آنهمه ماهواره و اینترنت، چقدر ممکن است تأثیرگذار باشد؟ کتاب که مثل روزنامه نیست که از مسایل روز بگوید و بنویسد. دوره‌ای خیلی بهتر شده بود. زندگی دستکم «آدمیزادی‌تر» شده بود. اما حالا همه چیز دشوار است. به قول شاملو کار کردن در کشورهایی مثل ما، تونل زدن در کوه ناممکن‌هاست!

Saturday, February 21, 2009

نویسنده ترک: می خواهم ظلم و ستم رژيم اسلامی را افشا کنم


نويسنده «ملکه های تهران» ترکيه را ترک می کندربيعه‌ اوزدن کازان می گوید بيم عوامل حکومت ايران به‌ ايتاليا می روم۱۳۸۶
ربيعه‌ اوزدن کازان نويسنده‌ کتاب «ملکه‌های تهران» می گويد: بدنبال انتشار کتابش به‌ سلمان رشدی دوم تبديل خواهد شد و از بيم عوامل حکومت ايران ترکيه‌ را به مقصد رم ترک می کند.ربيعه‌ اوزدن کازان نويسنده‌ محجبه‌ و اسلامگرای ترک در گفت و گويی مطبوعاتی که‌ در کانال آ تی وی و بخش هايی از آن در روزنامه‌ صباح منتشر شده‌، می گويد: «کتاب جديد من «ملکه‌ های تهران» پس از انتشار مساله‌ ساز و جنجال برانگيز خواهد شد.خانم اوزدن کازان می افزايد: «ملکه‌ های تهران تنها حاصل مشاهدات عينی از کشوری است که‌ پيشتر تصوير ذهنی کاملا متفاوتی از آن داشت». اين نويسنده‌ اسلامگرای ترک می گويد: «برای پی بردن به‌ جامعه‌ ايران، در تهران به‌ پارتی های مشروب خواری، خانه‌ های ويژه‌ زنان صيغه‌ای و مکان های زيادی رفته‌ و به‌ دليل آنکه‌ شب در خيابان تنها بوده‌، حتی به‌ خود او پيشنهاد صيغه‌ يک شبه‌ شده‌ است».به گفته ربيعه‌ اوزدن کازان در ماه‌ ميلادی آينده‌، ژوئيه‌ که‌ کتابش منتشر می شود به‌ سلمان رشدی دوم تبديل خواهد شد.او گفت: به‌ همين دليل از بيم عوامل حکومت ايران به‌ ايتاليا می روم زيرا تندروهای ايران در آنجا نمی توانند به‌ من آسيبی برسانند.جلد کتاب ملکه های تهران نوشته ربیعه اوزدن کازانربيعه‌ اوزدن کازان نامزد سابق محمد علی آغجا اسلامگرای افراطی ترک است که‌ در سال ۱۹۸۱ به‌ دليل سوءقصد تروريستی به‌ جان پاپ ژان پل دوم رهبر کاتوليکهای جهان در رم به‌ چهره‌ای معروف تبديل شد.خانم اوزدن کازان می گويد: «از محمد علی آغجا جدا شده‌ و تنها برای ساختن فيلم زندگی آغجا با او تماس داشته‌ است. اما سفر به‌ تهران و چناچه‌ خود می گويد: «سفری که‌ به‌ فروريزی الگوی ذهنی او از اسلامی بودن ايران همراه‌ بود، باعث شد پيش از ساخت فيلم آغجا، کتاب ملکه‌ های تهران را بنويسد».کتاب ملکه‌ های تهران ماه‌ آينده‌ به‌ زبان های ترکی و انگليسی ابتدا در ايتاليا و سپس در آمريکا و ترکيه‌ منتشر می شود. به‌ گزارش رسانه‌ های ترکيه‌، «ملکه‌ های تهران» تضاد موجود در حکومت و جامعه‌ ايران را به‌ نقد کشيده‌ و جايگاه‌ زنان ايران را به عنوان برده‌هايی توصيف می کند که‌ بنام اسلام استثمار می شوند.ربيعه‌ اوزدن کازان در پايان کتاب خود می نويسد:«در آنجا(ايران) اسلامی وجود ندارد، بلکه‌ آنچه‌ من ديده‌ام اصول و قواعد سياسی احمدی نژادها بود».در اين رابطه‌ خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران (ايرنا) کتاب ملکه‌ های تهران را ماموريتی از سوی لاييک های ترکيه‌ قلمداد کرده‌ و نوشته‌ است: «جمهوری اسلامی ايران به عنوان الگويی در ميان مسلمانان جهان باعث وحشت لاييک ها شده‌ است. به‌ گونه‌ای که‌ آنان برای سياه‌ نمايی از جامعه‌ ايران و مخدوش ساختن چهره تابناک اين کشور اقدام به‌ دروغ پراکنی و لجن پراکنی با ابزارهای مختلف می کنند

Sunday, February 15, 2009

فتوای مرگ رشدی؛ ۲۰ سال بعد


فتوای مرگ رشدی؛ ۲۰ سال بعد

سلمان رشدی، نویسنده هندی‌تبار بریتانیایی
۱۳۸۷/۱۱/۲۷
مهرداد سپهریبیست سال پیش، انتشار چهارمین کتاب سلمان رشدی، فرزند یک بازرگان مسلمان هندی، هم صدور فتوای مرگش را در پی داشت و هم او را به مشهورترین نویسنده زنده جهان تبدیل کرد. فتوای مرگ او از سوی آیت‌الله خمینی اعتراض نویسندگان در بسیاری از کشورهای جهان و سازمان‌های حقوق بشری را برانگیخت.

بیشتر بخوانید:
«آیات شیطانی»؛ ۲۰ سال گذشت رضا معینی از مسئولان ایرانی گزارشگران بدون مرز درباره علت واکنش طرفداران حقوق بشر به این فتوا می‌گوید: «سازمان‌های مدافع حقوق بشر محکوم کردند اول برای اینکه کلاً در عرصه نظر و ابراز نظر و گفتن، حکم قتل صادر کردن امر نادرستی است چراکه مانع بحث و گفتگو و آنچه که باید درستی یا غلط بودن آن نظر را ثابت کند، می‌شود و به شکل دیگر عملاً هیچ نکته‌ای را نمی‌توان با تهدید یا ترور به خاموشی برد. در همین رابطه حرف یکی از روزنامه‌نگاران تونسی را نقل می‌کنم که در همان موقع حرف روزنامه‌نگاران تبعیدی تونسی را مطرح می‌کرد که می‌گفت این کشورهایی که امروز طرفدار محمد شده‌اند، خودشان چند تا محمد را در زندان شکنجه کرده و به قتل رسانده‌اند.»عده‌ای از مسلمانان معتقدند که حتی اگر ثابت شود که به پیامبر اسلام توهین کرده، حقانیت پیامبر اسلام نیازی به کشتن ندارد و تأکید می‌کنند که هر دو سو باید به حساسیت‌ها توجه کنند.حسن شریعتمداری، اسلام‌شناس و فرزند آیت‌الله شریعتمداری می‌گوید: «آزادی بیان هم مثل هرچیز دیگری که جهانی شده، باید یک نوع مسئولیت‌پذیری داشته باشد و بتواند یک نویسنده حدس بزند که نوشته‌هایش باعث چه عکس‌العملی خواهد شد و جان چه کسانی را به خطر خواهد انداخت. از سوی دیگر در غرب هم یک نوع راسیسم، ناسیونالیسم، نگاه تحقیرآمیز و رادیکالیسم هنرمندانه در کنار هم باعث خلق چنین اثرهایی می‌شود و ناگفته پیداست که محافل سیاسی هم هستند که از اینگونه ابزار برای رسیدن به قدرت یا حفظ قدرت با تکیه بر افکار راسیستی، در کشورهای اروپایی دامن می‌زنند.»آقای شریعتمداری می‌گوید: «تاریخ نشان می‌دهد که مذهب و عقیده مذهبی با این چیزها مورد هیچ نوع اضمحلال و خطری نیست و بشر احتیاج به مذهب دارد. مذهب اعم از اسلام، مسیحیت، یهودیت یا هر مذهب دیگری. همزاد با بشر خواهد بود و ادامه خواهد داشت.»با این حال امروز پس از بیست سال آیا ماجرای سلمان رشدی از وقایع بزرگتر میان شرق و غرب پرده بر می‌دارد یا این واقعه‌ای است تاریخی و بی‌ربط به امروز ما؟مهرداد درویش‌پور، جامعه شناس و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: «اجازه بدهید در این مورد از مورد رشدی فراتر برویم و نگاه بکنیم به اینکه ما در سطح جهانی با رویارویی دو طرز برخورد روبه‌رو هستیم که یکی هستی‌اش را از انکار آن دیگری به دست می‌آورد. ما در سطح جهانی از همان دوره رشدی تاکنون شاهد تخاصم‌های گوناگونی بین جهان غرب و جهان موسوم به اسلامی هستیم. جنگ عراق، مسئله لبنان، مسئله فلسطین دامن زده به حس آزرده خاطری جهان به اصطلاح اسلامی از تحقیری که احساس می‌کنند غرب به آنها دارد.»آقای درویش‌پور ادامه می‌دهد: «برخوردی که مثلاً با کاریکاتور حضرت محمد صورت گرفته، این نوعی آزرده‌خاطری را ایجاد کرده. در واقع در جهان غرب ما شاهد یک نوع اسلام‌ستیزی هستیم که به موضوع گروه‌های نژادپرست تبدیل شده و در مقابل واکنشی را ایجاد کرده، که رادیکالیسم اسلامی را دامن زده است. ما برای اینکه بتوانیم بر این رویارویی چیره شویم، می‌بایست از دریچه دیگری به ماجرا نگاه کنیم. به نظر من ما همزمان نیازمند یک مبارزه فعال علیه نژادپرستی جهان غرب و یک مبارزه فعال علیه بنیادگرایی اسلامی هستیم.» علی‌رغم نگاه‌های بدبینانه، بسیاری از کارشناسان اجتماعی معتقدند که تجارب تلخی چون مسئله رشدی و مسایل دیگر، هم در جهان شرق و هم در جهان غرب، به تدریج باورها به مدارا و همدلی بیشتر، به جای نفی و حذف یکدیگر، را تقویت کرده است.

Saturday, February 14, 2009

خرس نقره‌ای بهترين کارگردان جشنواره برلين به فرهادی رسيد

خرس نقره‌ای بهترين کارگردان جشنواره برلين به فرهادی رسيد

۱۳۸۷/۱۱/۲۷ اصغر فرهادی، برای کارگردانی فيلم «درباره الی» برنده خرس نقره ای بهترين کارگردانی پنجاه و نهمین جشنواره بين المللی فيلم برلين شد.در اين بخش کلاوديا لوستا از پرو برای کارگردانی فيلم «شير اندوه» خرس طلايی بهترين کارگردانی را کسب کرد. این فیلم داستان زن جوانی که دچار بیماری مرموزی است و تشخیص داده می شود که بیماری از طریق شیر مادر به وی منتقل شده است. مادر وی در سالهای دهه هشتاد در پرو توسط نیروهای امنیتی مورد آزار و تجاوز قرار گرفته است. آقای فرهادی به هنگام گرفتن جایزه خود در مراسم پایانی این جشنواره از کسانی که در این فیلم او را همراهی کرده اند تشکرد کرد.اصغر فرهادی با تاکید بر اهمیت این جایزه برای سینمای ایران گفت کوشیده است در این فیلم تصویر واقعی از جامعه ایران نمایش دهد.داستان فیلم «درباره الی» زندگی قشر طبقه متوسطه ایران است .اين در حالی است که آقای فرهادی روز سه شنبه برای کارگردانی فيلم «درباره الی» به عنوان بهترين کارگردان بيست و هفتمين جشنواره فجر معرفی شد. ترانه عليدوستی، شهاب حسينی، مانی حقيقی، گلشيفته فراهانی، مريلا زارعی و رعنا آزادی ور در فيلم «درباره آلی» بازی کرده اند. جشنواره برلين که هر ساله در ماه فوريه در مرکز آلمان برگزار می شود و جايزه خرس طلايی و نقره ای - خرس نمادی از شهر برلين است- را به برندگان اهدا می کند، به همراه کن و ونيز، زنجيره مهمترين جشنواره های سينمايی دنيا را تشکيل می دهند.سال گذشته رضا ناجی برای بازی در فیلم آواز گنجشک هاجایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره را کسب کرد.«درباره الی» در جشنواره فجرفيلم «در باره الی» در جريان بيست و هفتمين جشنواره فجر با حاشيه هايی روبه رو بود.جنجال بر سر فيلم با چاپ يادداشتی در روزنامه کيهان با تيتر «چرا نبايد الی اکران شود» به رسانه های ايران کشيده شد.پيام فضلی نژاد، نويسنده اين مقاله از حضور گلشيفته فراهانی در اين فيلم به عنوان بخشی از پروژه سازمان های اطلاعاتی آمريکا ياد کرده بود.خانم فراهانی -۲۵ ساله- در فيلم ريدلی اسکات، در نقش پرستاری که راجر (با بازی دی کاپريو) از او خوشش می آيد، ظاهر می شود، اما او -به عنوان يک زن مسلمان- به راجر می گويد که ابتدا بايد با خانواده‌اش صحبت کند و حتی در طول فيلم با راجر دست هم نمی دهد.حضور گلشيفته فراهانی در افتتاحيه فيلم «مجموعه دروغ ها» در پاييز سال گذشته در نيويورک خشم گروهی از «اصولگرايان» را در دولت ايران برانگيخت.در حالی که برخی از روزنامه های ايران خبر از عدم نمايش فيلم «درباره الی» با هنرنمايی گلشيفته فراهانی در جشنواره فجر داده بودند، محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ايران، پيش از آغاز جشنواره به وزير ارشاد دستور داد که اقدامات لازم برای حضور فيلم در جشنواره فجر داده شود.

Wednesday, February 11, 2009

خالق داستان های 'حسنی' درگذشت









خالق داستان های 'حسنی' درگذشت

منوچهر احترامی از نویسندگان مجله گل آقا و بچه ها گل آقا بود
منوچهر احترامی، طنزپرداز ایرانی، شاعر، نویسنده کودکان و پژوهشگر درگذشت.
آقای احترامی روز ۲۲ بهمن در اثر عارضه قلبی در سن ۶۷ سالگی در تهران درگذشت.
از مشهورترین آثار آقای احترامی داستان های "حسنی" است که در میان آن داستان "حسنی نگو یه دسته گل" یکی از مشهورترین آثار او و یکی از محبوب ترین داستان ها نزد کودکان ایرانی است.
سوژه این داستان که زبانی شعر گونه دارد، پسر بچه نامرتبی است که می خواهد باحیوانات مختلف دوست شود اما حیوانات به علت نامرتبی اش با او صحبت نمی‌کنند، اما سرانجام این پسر بچه به حمام می‌رود و تمیز می‌شود و حیوانات هم با او دوست می شوند.
آقای احترامی در مصاحبه ای تیراژ این کتاب را بیش از ۵ میلیون نسخه عنوان کرده بود.
او متولد سال ۱۳۲۰ در تهران بود. آقای احترامی در مدرسه دارالفنون در رشته ادبی تحصیل کرده بود و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس حقوق داشت.
او از طنزنویسان مجله فکاهی "توفیق" بود که همکاری اش را با این مجله از سن ۱۷ سالگی آغاز کرد. او پس از انقلاب نیز با انتشار مجله طنز گل آقا از نویسندگان ثابت آن بود.
آقای احترامی سابقه فعالیت در مجله تهران مصور و فردوسی را هم در کارنامه خود داشت و مدتی هم در برنامه "صبح جمعه با شما" که از برنامه های تفریحی رادیو ایران بود فعالیت کرد.
او بیش از ۵۰ کتاب داستان برای کودکان نوشته است که عمده این کتاب ها در اوایل دهه شصت همزمان و در روزهای اوج جنگ هشت ساله ایران و عراق منتشر شد و برخی از آن نیز هم اینک تجدید چاپ می شود.
آقای احترامی در سال‌های اخیر با حضور در کلاس‌های طنزنویسی مؤسسه‌ گل‌آقا و دفتر طنز حوزه‌ هنری، تجربیاتش را در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌داد. موسسه گل آقا با انتشار اطلاعیه ای درگذشت آقای احترامی را به جامعه فرهنگی ایران تسلیت گفته است.
مراسم تشییع پیکر منوچهر احترامی روز جمعه ۲۵ بهمن‌ماه از مقابل تالار وحدت
تهران برگزار می‌شود.
 
Copyright 2009 ادبیات