دستهای غم شمار تقویم من
به دلهره ای سبز آبستن است
به نوید حریر تن پوش بهار
ای کاش میدانستی
چندین پاییز در این دستها خشکیده شد
و چندین زمستان در این دستها بلرزید
جوانههای شکفته در من امٌا ،
هنوز بوی سبزینه امید تو میدهد
حاشا که از خارهای هرز و شوره زار بی علف نمیترسم
خروارها خاکستر ققنوس بی صدا در این دستها حک شده
دستهایم را یکدست میکنم
و بهار را بلند آواز میکنم
تا دستان اشتیاق بهار در دست تمنای من است ،
سرشار هسنم و پر امید
تا بهاری شدن راهی نیست
ح مقدم ( بادبان )
No comments:
Post a Comment