Sunday, March 08, 2009

پرکارترين کمدين سينماي ايران



پرکارترين کمدين سينماي ايران
درباره‎ ‎‏ سيدعلي ميري‏ - دوشنبه 19 اسفند 1387 [2009.03.09]
مازيار رادمنش ‏ هنوز مدتي از فوت طناز اصفهاني، ارحام صدر نگذشته که خبر درگذشت "سيد علي ميري" کمدين محبوب شمالي، ‏سينما- تئاتر کشور را دوباره عزادار کرد. ميري که روزهاي پاياني زندگي اش را در ايران مي گذراند، بامداد ۱۲ ‏اسفندماه به دليل عارضه قلبي در بيمارستان آبان و در سن ۷۰ سالگي درگذشت. هرچند عمر فعاليت سينمايي وي در ‏ايران به دليل وقوع انقلاب بيش از ۱۴ سال نبود، اما طي همين سال ها، آثار بسياري را از خود به يادگار گذاشته است. ‏
ميري که زندگي هنري اش به چهار دوره؛ بازي در تئاتر از سال هاي ۴۱ تا ۴۳، نقش هاي فرعي در سينما و بازي ‏در برنامه هاي تلويزيوني ۴۳ تا ۴۸، اوج فعاليت کاري و شهرت از سال ۴۸ تا ۵۷، تئاتر در مهاجرت و بازي در فيلم ‏هاي تبليغاتي از ۵۷ تا ۸۷ تقسيم مي شود، از تيپ هاي سينمايي است که از خاطره ايرانيان زدوده نخواهد شد. حالت ‏چهره، سبيل هيتلري، کلاه شاپو، شکم برآمده، لهجه شمالي، لباس جاهلي، حرکت دست ها، شوخي هاي بامزه و گاهي ‏رکيک، لوده در ظاهر و زرنگ در فکر عناصري هستند که در تمام فيلم هايي که به ايفاي نقش پرداخته، معرف وي ‏هستند. روز چهارشنبه پيکر او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد، اما نه خبري از تشييع پيکر وي به ‏روي خروجي خبرگزاري ها آمد و نه کسي به ياد داشت تا در رثاي او سخني بگويد. هرچند مردم ميري را فراموش ‏نکرده اند، اما گويا همکارانش به اقتضاي شرايط زمانه او را از ياد برده اند. ‏
‎‎سيد علي ميري کيست؟‎ ‎
سيد علي ميري سال ۱۳۱۸ در شهسوار متولد شد. آنچنان که خود گفته در همين شهر که در زمان وي، ميان استان ‏هاي گيلان و مازندران قرار داشت و امروز جزو مازندران است، بزرگ شد. به دليل علاقه اي که به هنر داشت به ‏هنرستان هنر رفت و در سال ۱۳۴۰ ديپلم خود را اخذ کرد. در همان سال به دليل علاقه وافري که به بازيگري داشت ‏به کلاس آزاد هنرپيشگي اسماعيل مهرتاش در جامعه باربد رفت و در سال 1341 فارغ التحصيل شد. آنچنان که ميري ‏مي گويد ابتدا دوست داشت که افسر پياده نظام شود، سپس به دليل توانايي آموزش دادن که در خود مي ديد، تصميم مي ‏گيرد که دبير شود، اما سرانجام به بازيگري روي مي آورد. ‏
بعد از اخذ ديپلم و گذراندن دوره بازيگري جامعه باربد به بازيگري تئاتر روي آورد و در بيش از ۵۰ نمايش به ايفاي ‏نقش پرداخت. "قرباني"، "بر سر دوراهي"، "جنجال"، "ممنوع الخروج ها" و" رينگوي رشت" از معروف ترين ‏کارهاي وي در عرصه تئاتر هستند. علي ميري از سال 1343 به کار سينما و تلويزيون روي آورد. او در همين سال با ‏اجراي نقش فرعي در فيلم هاي "شيطان در مي زند" به کارگرداني اسماعيل رياحي و "شب قوزي" به کارگرداني فرخ ‏غفاري فعاليت سينمايي اش را آغاز مي کند. ‏
‏"شيطان در مي زند"؛ بين دو راننده ي كاميون اختلافي در مي گيرد. يكي از آنها كه به شدت ناراحت است در جاده ‏كودكي را زير مي گيرد، راننده ميانسال كه گمان دارد مقصر واقعي اوست، ابتدا قصد گريز دارد اما بعد خود را تسليم ‏قانون مي كند. بالاخره حقيقت آشكار شده و رقيب او كه كارهاي غيرقانوني انجام مي دهد گرفتار مي شود. ‏
ميري از سال 1343 تا 1348 بيشتر در نقش هاي فرعي ايفاي نقش مي کند، تا اينکه استوديو مهرگان او را کشف مي ‏کند. آنچنان که خود گفته؛ "بعد از اينکه يکي دو کار در تلويزيون آن زمان، کانال ۳ اجرا کرديم، مورد توجه قرار ‏گرفت و همزمان از طرف استوديو مهرگان فيلم و مهتاب براي بازي در فيلم هاي "جدايي" به کارگرداني ‏رضا صفايي و "تعطيلات داش اسمال" به کارگرداني فريبرز عباسي و رضا صفايي دعوت شدم. "جدايي" اولين فيلمي ‏از من بود که روي پرده آمد و بازيگران بزرگي چون پوري بنايي، تقي ظهوري، ايرج قادري و... در آن ايفاي نقش مي ‏کردند. از آنجا کار من شروع شد." داستان فيلم "جدايي" اين گونه مي گذرد که "ايرج" كه كارش جيب بري است، ‏گذشته اش را با شروع زندگي شرافتمندانه اي به فراموشي مي سپارد. وي با دختر ثروتمندي آشنا شده و چندي بعد با او ‏ازدواج مي كند. دوستان گذشته ي ايرج آرام نمي نشينند و از سوابق او پدر دختر را آگاه مي كنند و پدر دختر نيز ايرج ‏را با فرزندش از خانه خود بيرون مي كند. سال ها بعد همسر ايرج در جريان نامزدي فرزندش، شوهرش را بازيافته و ‏زندگي تازه اي را آغاز مي كنند. ‏ ميري سپس به فيلم هاي بسياري براي ايفاي نقش دوم دعوت مي شود، تا جايي که تا سال 1357، قريب به ۱۱۵ فيلم ‏کار کرده و آنچنان که گفته است به دليل وقوع انقلاب، بيش از ۷ فيلم که وي در آن به ايفاي نقش مشغول بوده بطور ‏نيمه کاره رها شده اند. فيلم هايي که وي در آن ها نقش ايفا کرده دقيقا در قالب فيلم فارسي جاي مي گرفت و با استفاده ‏از ميميک چهره و لهجه شمالي، سعي مي کرد تا با ديالوگ هاي هزل، بيننده را به خنده بياورد. او چون ارحام صدر از ‏لهجه خاصي بهره مي برد. ميري درباره استفاده از لهجه شمالي مي گويد: "به هرحال وقتي در شهري به دنيا آمده و ‏زندگي کردم که ساکنانش به اين لهجه حرف مي زنند، ضمن آنکه عشق، علاقه، کشش و خون اين اجازه را به من مي ‏داد تا اين زبان را بطور کامل بدانم، در کارهاي هنري نيز از اين لهجه براي شيرين تر شدن قضيه استفاده مي کردم، ‏ولي به هر حال اصليت ما بي ارتباط با اين موضوع نبوده است." غير از آن او هميشه از تيپ جاهل هاي آن دوران و ‏کلاه شاپو استفاده مي کرد، که معرف تيپ بازيگران فيلم فارسي پيش از انقلاب است. ‏ ميري با اغلب کارگردان‌ هاي فيلم فارسي پيش از انقلاب نظير رضا صفايي، جمشيد شيباني، محمود کوشان، اسماعيل ‏رياحي، منوچهر قاسمي، امير شروان، سيامک ياسمي، نصرت اله وحدت، صابر رهبر و محمدعلي فردين کار کرده ‏است. عمده نقش هايش را در فيلم هاي رضا صفايي ايفا کرده و زوج هنري بازيگراني چون بهمن مفيد، رضا بيک ‏ايمانوردي، ناصر ملک مطيعي، نصرت اله وحدت و منوچهر وثوق بوده است. او همچنين سابقه بازي در کنار پوري ‏بنايي، آذر شيوا، ايرج قادري، تقي ظهوري و رضا ارحام صدر را نيز در کارنامه اش ثبت کرده است. آخرين فيلمي ‏که ميري در آن به ايفاي نقش پرداخته، "به دادم برس رفيق" ساخته مهدي فخيم ‌زاده در سال ۱۳۵۷ است. ماجراي فيلم ‏اين گونه آغاز مي شود که شخصيت اصلي داستان امير، جواني عياش و فاسد است و حرفه اش فريب دختران و سوق ‏دادن آنها به فحشاء‌ با ياري برادرش جاسم است. مهدي (كه خواهرش شيرين نتوانسته ننگ رسوايي را تحمل كند و ‏دست به خودكشي زده است) و عبدالله (جواني عياش روستايي كه در جستجوي خواهرش گلي است) با يكديگر همراه ‏مي شوند در حاليكه به شدت با يكديگر مخالف هستند. امير و جاسم اين اختلاف را به نفع خود دامن مي زنند. اما ‏سرانجام براي از بين بردن عامل فساد، آن دو با يكديگر متحد شده، امير و جاسم را به سزاي اعمال پليدشان رسانيده و ‏گلي را نجات مي دهند. ‏
از مهمترين کارهاي وي قبل از انقلاب مي توان به؛ "ناخدا باخدا"، "يكي خوش صدا يكي خوش دست"، "جاهل و ‏رقاصه"، "کج کلاخان"، "بده در راه خدا"، "اين دست کجه"، "ميرم بابا بخرم" و "اخم نکن سردار" اشاره کرد. ‏
به دليل شرايط انقلاب سال ۵۷، ايران را ترک گفته و راهي ديار غربت مي شود و در آمريکا سکونت مي گزيند. از آن ‏پس در تئاترهايي که يادگاري از گذشته بودند در کنار هنرمنداني چون مرتضي عقيلي و شهناز تهراني بازي کرده و يا ‏براي امرار معاش در ساخت تبليغات بازرگاني همکاري مي کرد. آنچنان که خود گفته در تمام مدت زندگي کاري، سعي ‏اش آن بوده که هرچند کوچک اما گوشه اي از دل مردم را با بازي اش شاد کند. او هرچند در محيط کار شوخ طبع بود ‏اما در مورد اخلاق اجتماعي خود مي گويد: "اين اخلاق در من ملکه است که من در بيرون به غايت جدي هستم. اگر ۲ ‏يا ۳ ساعت با من بنشينيد، عجيب است که تا سئوالي از من نپرسيد نمي توانم سخني بگويم." ميري هرچند روزهاي آخر ‏عمر را در ايران گذراند، اما حامي و تابلوي هيچ نوع تفکر و ايدئولوژي نبود. او که خود را تاثر گرفته از مکتب ‏کمدين بزرگ قرن ۱۹-۲۰ روسيه کنستانتين استانيسلاوسکي مي داند، مي گويد: "يک هنرمند نبايد وابسته به هيچ ‏گروه، دسته يا ايدئولوژي خاصي باشد، هنر، تئاتر يا سينما، آئينه تمام نماي زندگي انسان است." پرکارترين کمدين ‏تاريخ سينماي ايران 12 اسفند ماه سال جاري درگذشت.‏
‎‎سابقه شغلي و تحصيلي‎‎
داراي مدرک تحصيلي ديپلم و فارغ التحصيل کلاس آزاد هنرپيشگي اسماعيل مهرتاش در جامعه باربد ۱۳۴۰ فعاليت در تئاتر ۱۳۴۱ شروع فعاليت در سينما با بازي در فيلم شيطان در مي‌زند اسماعيل رياحي ‏
‎‎برخي از تئاترها از سال ۴۱ تا ۴۳‏‎‎‏ ‏ قرباني بر سر دوراهي جنجال ممنوع الخروج ها رينگوي رشت‏
‎‎فيلم ها‎‎
‏۱۳۴۳؛ شب قوزي، شيطان در مي زند ‏۱۳۴۴؛ زبون بسته، زمزمه محبت، مردي در قفس ‏۱۳۴۵؛ ول معطلي، يك قدم تا بهشت ‏۱۳۴۶؛ مردي از اصفهان ‏۱۳۴۷؛ ستاره هفت آسمان، گرداب گناه ‏۱۳۴۸؛ تعطيلات داش اسمال، جدايي، دنياي پر اميد، عشق كولي، قصه دلها ‏۱۳۴۹؛ جعفر و گلنار، حسن فرفره، دزد و پاسبان، رسوايي، زيباي جيب بر، ساقي، مردي از جنوب شهر، ميوه گناه، ‏ياقوت سه چشم ‏۱۳۵۰؛ آتشپاره شهر، بده در راه خدا، درختان ايستاده مي ميرند، ديوار شيشه اي، زن يكشنبه، زندگي وارونه، زير ‏بازارچه، عشقي ها، معركه، هماي سعادت، يك چمدان سكس، يك خوشگل و هزار مشكل ‏۱۳۵۱؛ طغرل، ظفر، عباسه و جعفر برمكي، علي سورچي، فاتح دلها، قايقرانان، كاكل زري، ميخك سفيد، هميشه ‏قهرمان ‏۱۳۵۲؛ آقا مهدي كله پز، بيگانه، پريزاد، پسرخوانده، جعفر جني و محبوبه اش، خوشگذران، خيالاتي، سراب، عروس ‏و مادر شوهر، قصه شب، كاكا سياه، كج كلاخان، مترس، ناخدا باخدا ‏۱۳۵۳؛ آقا رضاي گل، اين دست كجه، بزن بريم دزدي، پري خوشگله، جوانمرد، حسين آژدان، دختران بلا- مردان ‏ناقلا، عروس پابرهنه، كوثر، گروگان، گل پري جون، گلنسا در پاريس، ماجراجويان خشن، مرغ همسايه، ميرم بابا ‏بخرم، ناجورها ‏۱۳۵۴؛ اخم نكن سركار، تيرانداز، جنجال، دو آقاي با شخصيت، رانده شده، راننده اجباري، سارق، قسم، مادر دوستت ‏دارم، مرد ناآرام، همت ‏۱۳۵۵؛ با هم ولي تنها، بابا گلي به جمالت، تنها حامي، جاهل و رقاصه، خانم دلش موتور مي خواد، راز، راننده ي ‏سربلند، شاديهاي زندگي، شوهر جونم عاشق شده، عنتر و منتر، غيرت، قادر، گل خشخاش، مادر جونم عاشق شده ‏۱۳۵۶؛ رفاقت، روزهاي بي خبري، سه دلباخته، عشق و خشونت، فقط آقا مهدي مي تونه، مرد خدا، مشكل آقاي ‏اعتماد، نان و نمك، همراهان، يكي خوش صدا يكي خوش دست ‏۱۳۵۷؛ به دادم برس رفيق، زخم خنجر رفيق، زرخريد، سرنوشت سازان، نمك نشناس ‏

No comments:

 
Copyright 2009 ادبیات