Saturday, April 12, 2008

م. ساقی

کبوترهای خونین بال



به غارت می رود اموال این مُلک
نمی پرسد کسی احوال این مُلک

یکی می نالد از نامردمی ها
یکی از حاکم دجال این ملک

به دل گفتم طبیبی هست آیا
بپرسد لحظه ای احوال این ملک

جهان رخت شکوفایی بتن کرد
سیه روزی چرا شد مال این ملک!؟

دلم گفتا: زبندش می رهانند
کبوترهای خونین بال این ملک

اگر چه پای آزادی به بند است
و در خواب است استقلال این ملک

اگر چه تیغ استبداد هر دم
پریشان می کند احوال این ملک

اگر چه شیخ با سرکوب و سالوس
دمادم می کشد آمال این ملک

اگر چه زخم دارد صد هزاران
نخواهد مرد شور و حال این ملک

وگر چه شب سیاه و قیرگون است
بر آید خور* زرین بال این ملک

شود خلق و وطن آزاد و آباد
زخشم و کین مالامال این ملک

درخشد نور آزادی ز هر سو
شکوفا می شود اقبال این ملک

فرو ریزد خروش و خشم سرکش
سرای حاکم دجال این ملک.


* خور: خورشید

.................................................................................................................................

این سروده ، مدتی بعد از دزدی 123 میلیارد تومانی در دهه هفتاد خورشیدی ، توسط فاضل خداداد و مرتضی رفیقدوست، برادر حاج محسن رضایی ، رییس پیشین سپاه پاسداران رژیم سراسر فاسد جمهوری فاشیسم مذهبی حاکم بر میهنمان از بانک صادرات سروده شد که ، البته همه دزدیها و چپاول های نجومی و غیر نجومی این قوم نا ایرانی ، این جرثومه های تاریکی و تباهی را در بر می گیرد
.

No comments:

 
Copyright 2009 ادبیات