یاداشتکها
اسماعیل وفا یغمائی
یاداشتک سی و چهارم
در مقدارکی تامل کردن در عمق قضایا و توجه به سر کلفت قضیه ا
عرض کنم خدمت دوستان که: بعد از هزار و چهار صد و بیست و اندی سال، بعد از هجمه اول سپاهیان آزادیبخش اسلام به ملک عجم و بعد از سی سال گذر از حمله دوم سپاهیان باز هم آزادی بخش اسلام!و باز هم به ملک عجم، گویا دو زاری بعضی ها هنوز هم نیفتاده است. این را از این جهت می گویم که بعد از نوشتن یاداشتک سی و سوم که مقداری در باره ایراندوستی خاتمی که در ختم بودنش تردیدی نیست نوشته واشاراتی تاریخی به برخی چیزهای نا خوشایند نموده بودم، طبق معمول آمارسایت قویا بالا رفت و بازهم طبق معمول تعدادی نامه دلگرم کننده از اهل خرد، ونیز دو سه تا نامه از نوع نامه های اسلامی شیعی دو آتشه توسط میل به دست من رسید که در آن فقیر را به انواع و اقسام نواخته بودند و به عذاب دنیوی و اخروی و بسیاری چیزهای چار واداری وعده داده بودند
بنده عذاب دنیوی را که سالهاست متاسفانه با همدوران بودن با نویسندگان مومن و مسلمان این نامه ها که معمولا اعالی اعضا یعنی سر و اندیشه و شعور را مد نظر دارند که سر کوب کنند، دارم تحمل می کنم تا ببنیم در عذاب اخروی که طبق روایات با سر کاری ندارد و به اسافل اعضا می پردازد و نیمسوز و گرز نکیر و منکر چه باید کرد. به قول یکی از دوستان قدیمی و اهل قلم نویسندگان و شعرا و اهل فکر اساسا باید به صورت« قنبل فنگ» دفن شوند تا کار فرشتگان عذاب از همان اول راحت شود و آنها بدانند شخصی که به اینصورت دفن شده از شعرا و نویسندگان و آماده است!! اما فارغ از اینها، بنده نخست می خواهم در جواب عرایض میل زنندگان با ادب فرمایش بفرمایم که عزیزان دل بابا !بنده با اشاراتی به تاریخ، خاتمی را مورد الطاف قرار داده بودم شما چرا به دل گرفته اید . پس از این نیزمی خواهم عرض بفرمایم که لطفا ننریت کافی! اگر حرف حسابی هست، گوش بنده در مقابل هر حرف حسابی نه تنها آویزان! بلکه تا لاله گوش خاضع و تا شونده است وا گر نیست با نوشتن این پرت و پلاهای بی اساس و بی ادبانه که امکان درج آنها هم به دلیل رعایت ادب ممکن نیست وقت خود و مرا هدر ندهید
فقیر در یاداشت خود حساب دین و مذهب مردم کوچه وبازار را که بیش از هزار سال است به آن عادت کرده اند و اگر چه مذهبشان در کلیت پرورده و تحت نظر ملاها ی حقه باز و با هوش و نیز مومن بوده ولی آنها نه در لایه ملاها بلکه در حال و هوای پاکیزه و انسانی خودشان زندگی می کنند و شری از اعتقاداتشان تا بازیچه سیاست و حکومت نشده اند بر نمی خیزد
همچنین فقیر دین و مذهب عارفان و اهل فرهنگ ایران را که از فیلترهای مکرر وصافیهای متواتر ایرانیت و انسانیت گذشته است مجزا نمودم و تاکید کردم که مساله بر سراسلام مردم و اسلام فرهنگ نیست بلکه بحث بر سر اسلامی است که ادعای ایدئولوزی و حکومت و حکومت ایدئولوزیک دارد که باید دقیقا و عمیقا حواس جمع باشد که این یکی واقعا خطرناک است و تجربه سی ساله اخیرش را داریم و دیگر کافی است و بخاطر همان دین و مذهب مردم و اسلام از فیلتر رد شده هم که شده نگذاریم دوباره جای فقهمان مورد حمله قرار بگیرد و درد کند.
از این مقدمه گذشته می خواهم خدمت نویسندگان میلهای محبت آمیز عرض کنم که احتمالا و بر می آید که شما از نوع مسلمینی هستید که به دلیل تعصب و بیسوادی نه تنها چیزی از دین و مذهب نمی دانید بلکه اگر شیعه اثنی عشری باشیدمطمئنا از شمردن نام دوازده امامتان عاجزید و اگر هم بتوانید بشمارید مطمئنا از در باغ دین ومذهب خودتان دو سه متر بیشتر جلو نرفته و با توصیف چشم اندازهائی آبستره و سمبولیک که خودتان هم درست نمی دانید چیست دارید پرت و پلا می بافید و می خواهید با این پرت و پلا بافیها فقیر را مرعوب نمائید که شدنی نیست.
متاسفانه فقیر نمی توانم توضیح بدهم! زیرا برای توضیح کامل حدود بیست سال یعنی همان مدت زمانی که خودم وقت صرف توضیح برای خودم کرده ام وقت لازم دارم بنابر این شدنی نیست،ولی همین قدر بگویم که مطمئنم شما یعنی نویسندگان میلها توجه ندارید که این سرکوب و کشتار و کثافتی که در هیئت یک دیکتاتوری مذهبی در مملکت شاهدش هستیم بخش مادی و بیرونی قضیه است که گویا هم بنده و هم شما مخالفش هستیم منتها تفاوت بنده با شما این است که بنده بنا بر ان ضرب المثل معروف سر کلفت قضیه را که زیر لحاف است می بینم و شما نمی بینند و در بهترین شکل و با توجیهات صد من یک غاز می خواهند قضیه را ماستمالی کرده و دوباره در روزگاری دیگر که هرگز نخواهد بود دوباره ملتی را به آن سر کلفت قضیه که در زیر لحاف است دچار کنند.
این جمهوری استبداد و جنایت بر خلاف آن حمله اولیه در سال بیست و سه هجری از خارج از مرزها نیامده است . این حکومت نماد واقعیتی اجتماعی ، فرهنگی ، روانشناسانه، و هزار کوفت و زهر مار دیگر است که نه هزاران انقلابی مسلمان بقول شما بلکه هزاران ملا و طلبه ی مرتجع در طول چندین قرن در سراسر مملکت روی آن کار کرده و بی هیچ تعارف آنرا تا اعماق خون و جان و روان توده های عظیمی از مردم جا و جریان و سیلان داده اند. این را هرگز منکر نشویم که داریم سر خودمان را شیره میمالیم. شیعه رسمی و عمده، که تمام شاخه ها و شاخکهای شیعه، خواهی و نخواهی در آن آبشخور تاریخیو اجتماعی و فکری دارند این چنین قوام گرفته است و اینطور می شود که مثلا در مملکتی که آثار بزرگترن شاعر روزگارش شاملو دو هزار نسخه در سالهای چهل تا پنجاه تیراژ دارد، دهها هزارو بعدها صدها هزار نسخه از آثار خمینی و سایر ملایان در قعر خانه ها حتی بدون اینکه خوانده شود محترم داشته می شود تا سال پنجاه و هفت میلیونها نفر را به استقبال او بکشاند
در عالم سیاست ، متاسفانه و فقط سیاستمدار می خواهد حاکمیت سیاسی ملا یعنی کله کوه یخ را جدا کند و در بسیاری موارد حواسش نیست که ده برابر کله کوهف صد برابر کله کوه، یعنی بخش فرهنگی و سایر مخلفاتش زیر آب است و این همان سر کلفت قضیه است.
یک مشت شاعر و نویسنده و فضولباشی بیکار و علاف مثل فقیر، اگر چه معتقد است که کله کوه یخ را باید کوبید ولی می گوید پدر من! برادر من! چرا به سر کلفت قضیه، سر ذهنی و فرهنگی آن توجه نداری یا بدتر اینکه می خواهی به بهانه این که مردم بدشان می آید سر کلفت قضیه رادست به ترکیبش نزده و حفظ نموده و بدتر تر اینکه با فرهنگ و فکر سر کلفت!! یعنی ریشه ها شاخه ها را بکوبی و ببری! یعنی اساسا قبول نداری که قسمت زیر آب ارتجاعی است
در اینجا چه باید کرد؟ باید رفت و فهمید! همین و بس. باید لجبازی و بدتر از آن تخرخر را بکناری گذاشت و رفت و قسمتهای ریشوی را دید کافی است فقط روانشناسی هولناکی را که ملاها در طول قرنها ایجاد کرده و جهانهائی از وحشت و هول و هراس را که در دست نیافتنی ترین قسمتهای جان و روح مردم آفریده اند و به مدد آن پایه ها و پی ها توانستند همراه با بند و بستهای سیاسی بر خر مراد سوار شوند اندکی بشناسیم تا از خوشخیالی اینکه بدون یک مبارزه قاطع فرهنگی و همه جانبه و همزمان با نبرد سیاسی و نظامی می توانیم از نکبت ملایان راحت شویم را دریابیم
در این باره من بعدها اشاراتی خواهم داشت ولی همینجا خطاب به نویسندگان با تربیت !! میلهابگویم خوشبختانه و منت خدای را که به مدد یک تجربه و یک زلزله سی ساله تاریخی این امر مشکل و بسیار مشکل، بسیار آسان شده است و می توان پس از قرنها ریشه ها و سر کلفت قضیه را در معرض داوری قرار داد و از جادوی سیاه آن رها شد و در همین جاست که من می گویم در آستانه این تغیر و این زلزله هر نوع توجیهی در باره سر کلفت و زیر لحاف قضیه، بجز ارتجاع واتفاقا بجز خیانتی ننگین به اعتقادات ساده و خیر مردم و نیز فرهنگ از صافی گذشته و پالوده فرزانگان این ملت و نیز ملت شریفی نیست که پس از سی سال خون و اشک، دارد از زیر بار ارتجاع بر می خیزد و چشمهایش را بر روی حقیقت باز می کند. در این باره باز هم خواهم نوشت.اول دسامبر دو هزار
اسماعیل وفا یغمائی
یاداشتک سی و چهارم
در مقدارکی تامل کردن در عمق قضایا و توجه به سر کلفت قضیه ا
عرض کنم خدمت دوستان که: بعد از هزار و چهار صد و بیست و اندی سال، بعد از هجمه اول سپاهیان آزادیبخش اسلام به ملک عجم و بعد از سی سال گذر از حمله دوم سپاهیان باز هم آزادی بخش اسلام!و باز هم به ملک عجم، گویا دو زاری بعضی ها هنوز هم نیفتاده است. این را از این جهت می گویم که بعد از نوشتن یاداشتک سی و سوم که مقداری در باره ایراندوستی خاتمی که در ختم بودنش تردیدی نیست نوشته واشاراتی تاریخی به برخی چیزهای نا خوشایند نموده بودم، طبق معمول آمارسایت قویا بالا رفت و بازهم طبق معمول تعدادی نامه دلگرم کننده از اهل خرد، ونیز دو سه تا نامه از نوع نامه های اسلامی شیعی دو آتشه توسط میل به دست من رسید که در آن فقیر را به انواع و اقسام نواخته بودند و به عذاب دنیوی و اخروی و بسیاری چیزهای چار واداری وعده داده بودند
بنده عذاب دنیوی را که سالهاست متاسفانه با همدوران بودن با نویسندگان مومن و مسلمان این نامه ها که معمولا اعالی اعضا یعنی سر و اندیشه و شعور را مد نظر دارند که سر کوب کنند، دارم تحمل می کنم تا ببنیم در عذاب اخروی که طبق روایات با سر کاری ندارد و به اسافل اعضا می پردازد و نیمسوز و گرز نکیر و منکر چه باید کرد. به قول یکی از دوستان قدیمی و اهل قلم نویسندگان و شعرا و اهل فکر اساسا باید به صورت« قنبل فنگ» دفن شوند تا کار فرشتگان عذاب از همان اول راحت شود و آنها بدانند شخصی که به اینصورت دفن شده از شعرا و نویسندگان و آماده است!! اما فارغ از اینها، بنده نخست می خواهم در جواب عرایض میل زنندگان با ادب فرمایش بفرمایم که عزیزان دل بابا !بنده با اشاراتی به تاریخ، خاتمی را مورد الطاف قرار داده بودم شما چرا به دل گرفته اید . پس از این نیزمی خواهم عرض بفرمایم که لطفا ننریت کافی! اگر حرف حسابی هست، گوش بنده در مقابل هر حرف حسابی نه تنها آویزان! بلکه تا لاله گوش خاضع و تا شونده است وا گر نیست با نوشتن این پرت و پلاهای بی اساس و بی ادبانه که امکان درج آنها هم به دلیل رعایت ادب ممکن نیست وقت خود و مرا هدر ندهید
فقیر در یاداشت خود حساب دین و مذهب مردم کوچه وبازار را که بیش از هزار سال است به آن عادت کرده اند و اگر چه مذهبشان در کلیت پرورده و تحت نظر ملاها ی حقه باز و با هوش و نیز مومن بوده ولی آنها نه در لایه ملاها بلکه در حال و هوای پاکیزه و انسانی خودشان زندگی می کنند و شری از اعتقاداتشان تا بازیچه سیاست و حکومت نشده اند بر نمی خیزد
همچنین فقیر دین و مذهب عارفان و اهل فرهنگ ایران را که از فیلترهای مکرر وصافیهای متواتر ایرانیت و انسانیت گذشته است مجزا نمودم و تاکید کردم که مساله بر سراسلام مردم و اسلام فرهنگ نیست بلکه بحث بر سر اسلامی است که ادعای ایدئولوزی و حکومت و حکومت ایدئولوزیک دارد که باید دقیقا و عمیقا حواس جمع باشد که این یکی واقعا خطرناک است و تجربه سی ساله اخیرش را داریم و دیگر کافی است و بخاطر همان دین و مذهب مردم و اسلام از فیلتر رد شده هم که شده نگذاریم دوباره جای فقهمان مورد حمله قرار بگیرد و درد کند.
از این مقدمه گذشته می خواهم خدمت نویسندگان میلهای محبت آمیز عرض کنم که احتمالا و بر می آید که شما از نوع مسلمینی هستید که به دلیل تعصب و بیسوادی نه تنها چیزی از دین و مذهب نمی دانید بلکه اگر شیعه اثنی عشری باشیدمطمئنا از شمردن نام دوازده امامتان عاجزید و اگر هم بتوانید بشمارید مطمئنا از در باغ دین ومذهب خودتان دو سه متر بیشتر جلو نرفته و با توصیف چشم اندازهائی آبستره و سمبولیک که خودتان هم درست نمی دانید چیست دارید پرت و پلا می بافید و می خواهید با این پرت و پلا بافیها فقیر را مرعوب نمائید که شدنی نیست.
متاسفانه فقیر نمی توانم توضیح بدهم! زیرا برای توضیح کامل حدود بیست سال یعنی همان مدت زمانی که خودم وقت صرف توضیح برای خودم کرده ام وقت لازم دارم بنابر این شدنی نیست،ولی همین قدر بگویم که مطمئنم شما یعنی نویسندگان میلها توجه ندارید که این سرکوب و کشتار و کثافتی که در هیئت یک دیکتاتوری مذهبی در مملکت شاهدش هستیم بخش مادی و بیرونی قضیه است که گویا هم بنده و هم شما مخالفش هستیم منتها تفاوت بنده با شما این است که بنده بنا بر ان ضرب المثل معروف سر کلفت قضیه را که زیر لحاف است می بینم و شما نمی بینند و در بهترین شکل و با توجیهات صد من یک غاز می خواهند قضیه را ماستمالی کرده و دوباره در روزگاری دیگر که هرگز نخواهد بود دوباره ملتی را به آن سر کلفت قضیه که در زیر لحاف است دچار کنند.
این جمهوری استبداد و جنایت بر خلاف آن حمله اولیه در سال بیست و سه هجری از خارج از مرزها نیامده است . این حکومت نماد واقعیتی اجتماعی ، فرهنگی ، روانشناسانه، و هزار کوفت و زهر مار دیگر است که نه هزاران انقلابی مسلمان بقول شما بلکه هزاران ملا و طلبه ی مرتجع در طول چندین قرن در سراسر مملکت روی آن کار کرده و بی هیچ تعارف آنرا تا اعماق خون و جان و روان توده های عظیمی از مردم جا و جریان و سیلان داده اند. این را هرگز منکر نشویم که داریم سر خودمان را شیره میمالیم. شیعه رسمی و عمده، که تمام شاخه ها و شاخکهای شیعه، خواهی و نخواهی در آن آبشخور تاریخیو اجتماعی و فکری دارند این چنین قوام گرفته است و اینطور می شود که مثلا در مملکتی که آثار بزرگترن شاعر روزگارش شاملو دو هزار نسخه در سالهای چهل تا پنجاه تیراژ دارد، دهها هزارو بعدها صدها هزار نسخه از آثار خمینی و سایر ملایان در قعر خانه ها حتی بدون اینکه خوانده شود محترم داشته می شود تا سال پنجاه و هفت میلیونها نفر را به استقبال او بکشاند
در عالم سیاست ، متاسفانه و فقط سیاستمدار می خواهد حاکمیت سیاسی ملا یعنی کله کوه یخ را جدا کند و در بسیاری موارد حواسش نیست که ده برابر کله کوهف صد برابر کله کوه، یعنی بخش فرهنگی و سایر مخلفاتش زیر آب است و این همان سر کلفت قضیه است.
یک مشت شاعر و نویسنده و فضولباشی بیکار و علاف مثل فقیر، اگر چه معتقد است که کله کوه یخ را باید کوبید ولی می گوید پدر من! برادر من! چرا به سر کلفت قضیه، سر ذهنی و فرهنگی آن توجه نداری یا بدتر اینکه می خواهی به بهانه این که مردم بدشان می آید سر کلفت قضیه رادست به ترکیبش نزده و حفظ نموده و بدتر تر اینکه با فرهنگ و فکر سر کلفت!! یعنی ریشه ها شاخه ها را بکوبی و ببری! یعنی اساسا قبول نداری که قسمت زیر آب ارتجاعی است
در اینجا چه باید کرد؟ باید رفت و فهمید! همین و بس. باید لجبازی و بدتر از آن تخرخر را بکناری گذاشت و رفت و قسمتهای ریشوی را دید کافی است فقط روانشناسی هولناکی را که ملاها در طول قرنها ایجاد کرده و جهانهائی از وحشت و هول و هراس را که در دست نیافتنی ترین قسمتهای جان و روح مردم آفریده اند و به مدد آن پایه ها و پی ها توانستند همراه با بند و بستهای سیاسی بر خر مراد سوار شوند اندکی بشناسیم تا از خوشخیالی اینکه بدون یک مبارزه قاطع فرهنگی و همه جانبه و همزمان با نبرد سیاسی و نظامی می توانیم از نکبت ملایان راحت شویم را دریابیم
در این باره من بعدها اشاراتی خواهم داشت ولی همینجا خطاب به نویسندگان با تربیت !! میلهابگویم خوشبختانه و منت خدای را که به مدد یک تجربه و یک زلزله سی ساله تاریخی این امر مشکل و بسیار مشکل، بسیار آسان شده است و می توان پس از قرنها ریشه ها و سر کلفت قضیه را در معرض داوری قرار داد و از جادوی سیاه آن رها شد و در همین جاست که من می گویم در آستانه این تغیر و این زلزله هر نوع توجیهی در باره سر کلفت و زیر لحاف قضیه، بجز ارتجاع واتفاقا بجز خیانتی ننگین به اعتقادات ساده و خیر مردم و نیز فرهنگ از صافی گذشته و پالوده فرزانگان این ملت و نیز ملت شریفی نیست که پس از سی سال خون و اشک، دارد از زیر بار ارتجاع بر می خیزد و چشمهایش را بر روی حقیقت باز می کند. در این باره باز هم خواهم نوشت.اول دسامبر دو هزار
No comments:
Post a Comment