کوتاه ترین داستان دنیا
ترجمۀ الکس. الف
17 فوریۀ 2008
'For Sale: baby shoes, never worn'
در دهۀ بیستم سدۀ گذشته، ارنست همینگوی بر سر ده دلار شرط بست که داستان کاملی در شش کلمه بنویسد. شرط بندی را قبول کردند و همینگوی داستان زیر را نوشت:
"For Sale: baby shoes, never worn."
"برای فروش: کفش بچه، پوشیده نشده."
همینگوی ده دلار را برنده شد. داستان وی نه تنها کوتاهترین داستان دنیا بلکه کامل هم بود. در ترجمۀ فارسی من سعی کردم از شش کلمه استفاده کنم، شاید ترجمۀ بهتری هم بتوان کرد مثلا اینها:
"به فروش میرسد: یک جفت کفش بچه که هرگز پوشیده نشد."
و یا:
"یک جفت کفش بچه که هرگز پوشیده نشده به فروش میرسد."
اکنون مجلۀ اینترنتی اسمیت (Smith, the American online magazine) مدتی است که کاربرانش را دعوت کرده داستان زندگی خود را در شش کلمه بنویسند و برای آن مجله بفرستند. استقبال فراوانی از این دعوت شده و خیلیها داستانهایی در شش کلمه نوشتهاند. چند نمونه از اینها را در زیر میخوانید:
Trust me, I did my best.Ray Kemp
I knew I could be happy!
Sandra Quigley
Wrong era, wrong class, wrong gender.Patsy WheatcroftLove mountains both ups and downs.Dennis LeeWasted my whole life getting comfortable.Richard MerringtonWorry about tomorrow, rarely enjoy today!Richard Rabone
Luckily, never got my first wish.Theo Matoff
Run over twice, thankfully still alive.Trudi Evans
No A Levels but a millionaire.C North
باور کن حداکثر کوششم را کردم (ری کمپ).
میدونم، میشد که خوشحال هم باشم (ساندرا کویگلی).
زمانۀ غلط، طبقۀ غلط، جنس غلط (پاتسی ویتکرافت).
عاشق کوهها، فرازها و نشیبها (دنیس لی).
عمرم به باد رفت برای آسودگی (ریچارد مرینگتون).
نگران فردا؛ امروز، بندرت دمی خوش (ریچارد رابون).
خوشبختانه هرگز به آرزوی اولم نرسیدم (تئو متوف).
دوبار ماشین زیرم گرفت، خوشبختانه زنده ام (ترودی اوانس).
تصدیق مدرسه هم ندارم ولی میلیونرم (سی نورث).
خوانندۀ خوش ذوق میتواند با مقایسه این داستانها به کمال هنری همینگوی پی ببرد.
ترجمۀ الکس. الف
17 فوریۀ 2008
'For Sale: baby shoes, never worn'
در دهۀ بیستم سدۀ گذشته، ارنست همینگوی بر سر ده دلار شرط بست که داستان کاملی در شش کلمه بنویسد. شرط بندی را قبول کردند و همینگوی داستان زیر را نوشت:
"For Sale: baby shoes, never worn."
"برای فروش: کفش بچه، پوشیده نشده."
همینگوی ده دلار را برنده شد. داستان وی نه تنها کوتاهترین داستان دنیا بلکه کامل هم بود. در ترجمۀ فارسی من سعی کردم از شش کلمه استفاده کنم، شاید ترجمۀ بهتری هم بتوان کرد مثلا اینها:
"به فروش میرسد: یک جفت کفش بچه که هرگز پوشیده نشد."
و یا:
"یک جفت کفش بچه که هرگز پوشیده نشده به فروش میرسد."
اکنون مجلۀ اینترنتی اسمیت (Smith, the American online magazine) مدتی است که کاربرانش را دعوت کرده داستان زندگی خود را در شش کلمه بنویسند و برای آن مجله بفرستند. استقبال فراوانی از این دعوت شده و خیلیها داستانهایی در شش کلمه نوشتهاند. چند نمونه از اینها را در زیر میخوانید:
Trust me, I did my best.Ray Kemp
I knew I could be happy!
Sandra Quigley
Wrong era, wrong class, wrong gender.Patsy WheatcroftLove mountains both ups and downs.Dennis LeeWasted my whole life getting comfortable.Richard MerringtonWorry about tomorrow, rarely enjoy today!Richard Rabone
Luckily, never got my first wish.Theo Matoff
Run over twice, thankfully still alive.Trudi Evans
No A Levels but a millionaire.C North
باور کن حداکثر کوششم را کردم (ری کمپ).
میدونم، میشد که خوشحال هم باشم (ساندرا کویگلی).
زمانۀ غلط، طبقۀ غلط، جنس غلط (پاتسی ویتکرافت).
عاشق کوهها، فرازها و نشیبها (دنیس لی).
عمرم به باد رفت برای آسودگی (ریچارد مرینگتون).
نگران فردا؛ امروز، بندرت دمی خوش (ریچارد رابون).
خوشبختانه هرگز به آرزوی اولم نرسیدم (تئو متوف).
دوبار ماشین زیرم گرفت، خوشبختانه زنده ام (ترودی اوانس).
تصدیق مدرسه هم ندارم ولی میلیونرم (سی نورث).
خوانندۀ خوش ذوق میتواند با مقایسه این داستانها به کمال هنری همینگوی پی ببرد.
7 comments:
ممنون خیلی جالب بود
سام
تورونتو
21 century, she died of Gangrene!
changed his religion, lost his life.
21 century, she died of gangrene!
changed his religion, lost his life.
دوست عزیز
با سلام
در مورد این بیت چه نظری داری:
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم پخته شدم سوختم
جالب بود زری خانم
Unaccountable as taste of a kiss.
مرا شماره مکن. من از جنس لذت بوسه ام
halikarimi@gmail.com
کوتاه مختصر کامل
Post a Comment