یادبود غلامحسین ساعدی در «پرلاشز» پاریس
میر علی حسینی
۲۳ سال است كه همسر، دوستان و دوستداران دكتر غلامحسين ساعدی در گورستان «پرلاشز» پاريس هر سال برای يادمان او وعده ملاقات دارند.
امسال هم مانند هر سال گروهی برای گرامیداشت ساعدی، داستاننویس و نمایشنامهنویس بزرگ ایرانی، در «پرلاشز» گرد هم آمده بودند.
غلامحسین ساعدی معروف به گوهر مراد متولد دیماه ۱۳۱۴ در تبریز، یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایرانی است.
داریوش مهرجویی از داستان گاو او، در مجموعه عزاداران بیل، فیلمی به همین نام ساخته است که موفقیتی جهانی یافت.
«مهمترين مسئلهای كه میتوانيم در مورد دكتر ساعدی بگوييم اين است كه حيثيت اجتماعي تئاتر ايران را بازگرداند.»
ابراهیم مکی
يكی از شخصيتهای فرهنگی حاضر در اين مراسم، ابراهيم مكی، نمايشنامهنويس ايرانی، در گفتوگو با «راديو فردا» درباره ساعدی گفت: «آن چه لازم است در مورد دكتر ساعدی گفته شود و همچنان تكرار گردد اين است كه او در دورانی پا به ميدان مبارزه تئاتری گذاشت كه تئاتر ايران داشت از حيثيت اجتماعي خود دور میشد. مهمترين مسئلهای كه میتوانيم در مورد دكتر ساعدی بگوييم اين است كه حيثيت اجتماعي تئاتر ايران را بازگرداند.»
در آغاز مراسم يادمان غلامحسين ساعدی در بعدازظهر شنبه در گورستان «پرلاشز» پاريس، م. سحر، شاعر ايراني مقيم پاريس كه تا آخرين روزهای عمر ساعدی در كنار او بود، در وصف او و آثار و افكارش چنين گفت: «ساعدی جان! ما دوستان و دوستداران تو كه در پاريس سكونت داريم، مثل هر سال در اينجا گردهم می آييم و میدانيم كه جوانان همراه با بسياری از اهل قلم و فرهنگ در اين تجديد ديدار با ما همدل و همراه هستند و حضور ما در اين مكان و در نزديكي مزار صادق هدايت به گونهای نمادين نشانگر حضور آنهاست.»
او افزود: «دكتر غلامحسين ساعدی در فرصت كوتاه ۴۹ سالهای كه يافت، با زندگی و آثار بر جای نهاده از خود نشان داد كه دل او همواره برای سعادت و آزادی نوع انسان و بهويژه برای هموطنانش میتپيد.»
«ساعدی، یکی از ستون های تئاتر مدرن»
اين شاعر ايرانی مقيم پاريس همچنين گفت: «ساعدی گذشته از جايگاه والايش در داستان و رمان معاصر نشان داد كه اگر نمايشنامهنويسی جديد و تئاتر مدرن در ايران بنيهای گرفت، او يكی از ستونها و بنيادهای آن بود.»
وی افزود: « اگر فيلمی ساخته شد كه در سينمای ايران تحولی ايجاد كرد، ساعدی داستاننويس و يكی از مهمترين فيلمنامهنويسان اين سينما بود. اگر تكنگاری و نوشتهای در زمينه مردمشناسی برای آشنايی ايرانيان با ويژگیهای فرهنگی و اقليمی مردم نواحی دورافتاده سرزمين ما در ايران رعايت شد، باز هم ساعدی از پايهريزان و آغازگران اين راه بود و سرانجام اگر برای دفاع از آزادی بيان و قلم كوششی صورت گرفت و اعتراضی شد، ساعدی از رساترين صداهای روزگار خود بود.»
او ادامه داد: «ما در سال ۱۹۸۶ جسم تو را در اين خاك به وديعت نهاديم، اما گوهر وجود تو با ما همراه است. در اين روزگار بد كه بوی بهبود از اوضاع جهان به مشام نمی رسد، ياد و روش تو هم در شيوه زيستن و هم در آفرينش هنری، ادبی و فرهنگی براي بسياری از ما آموزنده و نيروبخش است. همواره سخن تو اين بود كه ياران دست روی دست نگذاريم، بايد اين وطن سوخته را از نو بسازيم.»
وی افزود: « همواره از زبان رازی میگفتي «آن كه فرهنگ نورزد به چه ارزد» و از ايرانيان میخواستی كه فرهنگ بورزند و همواره خاری در چشم فرهنگستيزان و خرافهگستران حاكم بر ايران باشند. اينها آرزوهای والای تو بودند، هنگامي كه در ساعت پنج صبح در طبقه چهارم بيمارستان سن آنتوان قلبت از تپش ايستاد. جهان ما و جامعه ما از روح پايداریطلب و از وجدان بيدار نويسنده، هنرمند و انسانی كه تو بودي، الهام خواهد گرفت و بدين گونه در تكتك انسانهايی كه دل در گرو آدميت، آزادی و حقوق بشر دارند تداوم خواهی يافت.»
م. سحر در پايان سخنان خود در بيست و سومين سال گرامیداشت دكتر غلامحسين ساعدی و از سوی دوستان و دوستداران او، اين مصرع را از زبان حافظ خطاب به او خواند: «حقه مهر بر آن مهر و نشان است كه بود.»
No comments:
Post a Comment