خاطرات تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه (۷) اندر اخبار آن خیل به اندرون نشسته
در بخش گذشته، با حرمسرای شاهی، محل زندگی تاجالسلطنۀ کودک و همبازیها و بازیهای او و دلبستگیاش به موسیقی و آقاخان نوری، خواجۀ قدرتمند سرپرست حرمسرا، آشنا شدیم.در ادامۀ خاطرات، تاجالسلطنه از عمارات حرمسرا میگوید و هشتاد زن و کنیز پدر تاجدارش؛ و خصوصیت هر یک و شیوۀ زندگی آنان را تصویر میکند؛ از اُغلبَگ خانم ترکمان میگوید، رئیس کنیزان و از امیناقدس که پس از مرگ سوگلی شاه، جیرانخانم، در حرمسرا به مقام بالا رسید و سعادتِ دَدگی ببریخان، گربۀ عزیز ناصرالدین شاه، نصیبش شد؛ همان امیناقدسی که ملیجک برادرزادهاش بود که در این سرگذشت با او بیشتر آشنا خواهیم شد.تاجالسلطنه آنگاه به توصیف ببریخان میپردازد؛ گربۀ زیبا و نازپروردۀ شاه. سپس از تنهایی و بیهمدمی و بدبختی سلطان مقتدر میگوید که چگونه به معاشرت و عشق گربهای پناه برده بوده.عمارات اطراف تقسیم شده بود در میان تمام خانمها که منسوب به سلطان بودند و بعضی حیاطهای داخل خارج هم داشت که در آنها هم منزل داشتند. تقریباً اعلیحضرت پدر تاجدار من هشتاد زن و کنیز داشت. هرکدام ده الی بیست کُلفَت و مستخدم داشتند. عدۀ زنهای حرمسرا به پانصد، بلکه ششصد نفر میرسید و همهروزه هم یا خانمها یا کلفتها و خدمهها از اقوام و عشایر خود جماعتی را میپذیرفتند و هر روز، بالاستمرار، در حرمسرا تقریباً هشتصد نُهصد نفر زن موجود بود. تمام این خانمها منزل و حقوق و اتباع، از کلفت و نوکر و تمام لوازم زندگانی در بیرون و اندرون، جداجدا داشتند و خیلی کمتر دیده میشد دو خانم باهم یک منزل داشته باشند؛ مگر زنهای تازه که از دهات و اطراف اختیار میکردند و بهدست خانمها میسپردند که آداب و رسوم را قدری بفهمند، بعد منزل جداگانه به ایشان میدادند.از میان تمام این خانمها، فقط هفت الی هشت نفر بودند که اولاد داشته، مابقی بدون اولاد بودند. کنیزهای سلطنتی تحت اختیار یک نفر رئیس، در یک حیاط جداگانه منزل مینمودند و این کنیزها تمام تُرکمن و کُرد بودند که در وَقَعۀ تُرکمان، اسیر آورده بودند؛ لیکن تمام خوشچهره و قشنگ بودند و بهاضافۀ کنیزی، صیغه هم بودند و رئیس اینها هم تُرکمان بود و اُقُلبَگهخانم اسم داشت. خیلی زن کافی عالی تربیتشدۀ خیرخواهی بود و خیلی خوب این کنیزها را اداره نموده بود. مخارج و حقوق این کنیزها تمام در دست خود او بود و هر نفری مقداری برای مخارج اضافه، از دولت دریافت میداشتند.امیناقدس هم دستگاه جداگانه داشت و صندوقخانۀ کوچک سلطنتی پیش او بود. و او تَقَرُب یافته بود بهواسطۀ برادرزادهای که داشت، و این شخصۀ محترمه کُردِ گَروسی و از طایفۀ دهاقین و صحرانشینان بوده، و این خدمتگزار بوده است در پیش جیران که چندی قبل، پیش حضرت سلطان خیلی محترم و عزیزه بوده است. پس از مرگ جیران، دَدۀ گربه ـ مُلَقَب به ببریخان ـ میشود و پس از مرگ و مفقود شدن گربه، برادرزادۀ او که همبازی گربه بوده است، پیش حضرت سلطان تقربی یافته، کمکم بهواسطۀ آن برادرزاده، این کنیز ترقی کرده، به مقامات عالیۀ بزرگ میرسد.حال لازم است دربارۀ این گربۀ عزیز که باعث ترقی خانوادۀ امیناقدس شد، شرحی برای شما بنویسم.این سلطان مقتدری که ما او را خوشبختترین مردمان عصر خودش میدانیم، اگر بهنظر انصاف نگاه کنیم، فوقالعاده بدبخت بوده است. زیرا این سلطان خود را مقیّد به دوست داشتن زنها نموده و از این جنس، متعدد در حرمسرای خود جمع نموده بود. و بهواسطۀ رَشک و حسدی که در خلقت زنها ودیعۀ آسمانی است، این سلطانِ بهاین مقتدری نمیتوانسته است عشق و میل خود را به زن یا اولاد خود در موقعِ بُروز و ظهور بیاورد، و بهقدری خود را مغلوب نَفس و هوا و هوس ساخته و بهقدری غرق در تنعمات دنیوی بوده است که اقتدارات سلطنتی را هم فراموش نموده بود.از آنجا که هر انسانی یک مخاطب و طرفِ صحبت و یک نفر دوست و مُحّب لازم دارد و این شخص البته باید بر سایرین سرکرده بشود، این سلطان مقتدر مقهور، بهواسطۀ ملاحظۀ زنها، این حیوان را طرفِ عشق و محبت قرار داده، او را بر تمام خانوادۀ خود ممتاز میسازد. عکس این گربه را من در تمام عمارات سلطنتی دیدهام؛ گربۀ بُراقِ اَبلقی بوده با چشمهای قشنگ و مَلوس. این گربه زینت داده میشده به انواع و اقسام چیزهای نفیسِ قیمتی، و پرورش داده میشده با غذاهای خیلی عالی، و مثل یک نفر انسان، مستخدم و مواجببگیر و مواظبتکننده داشته، ازجمله همین امیناقدس ددۀ گربه بوده است.]
radiozamaneh
No comments:
Post a Comment